درد و دل کاغذی من

ساخت وبلاگ

تو جنگجوی تازه نفس من حریف خوب

من زورگوی قصه ام و تو ضعیف خوب

من مرد افتضاح خداوند در زمین

تو شاهکار خلقت و جنس لطیف خوب

من گر چه با شکوه ولی با شکوه بد

تو گر چه ناشریف ولی نا شریف خوب

تو حرف های خوب ولی با زبان تلخ

من شعر های تلخ ولی با زبان خوب

بین من تو عشق به آلودگی گذشت

گر چه کثیف بود ولی یک کثیف خوب

حسن قریبی

درد و دل کاغذی من...
ما را در سایت درد و دل کاغذی من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eyarehdabestanieman7 بازدید : 54 تاريخ : يکشنبه 20 اسفند 1402 ساعت: 0:59

روز اول: در ابتدا خداوند آسمانها و زمین را آفریدـ نمی تونم بدون تو زندگی کنم. بهت عادت کردم. وقتی نیستی احساس می کنم یه چیزی کمه. شبها خوابم نمی بره . . . همه اش یاد تو هستم. . . نمی تونم حتی یک لحظه ازت دور شم. قول بده، قول بده که همیشه باهام بمونی. قول می دم همیشه باهات بمونم. روز دوم: و خداوند آسمانها و زمین را از هم جدا ساختـ من خوشبخت ترین آدم روی زمین هستم . . . به این میگن زندگی! عزیزم من سعی می کنم زندگی برات درست کنم که لیاقتش رو داشته باشی. البته لیاقت تو خیلی بیشتر از اینهاست . . . هنوز هم نمی دونم چطور آدمی مثل من رو قبول کردی. اما مطمئن باش پیشمون نمی شی. با بابام صحبت کردم، قرار شد خرج عروسی رو بده. پول پیش خونه رو هم ازش می گیرم. نگران نباش از پسش برمیاد . . . وای که چقدر دوستت دارم! روز سوم: و خداوند روی زمین نباتات رویاندـ عزیزم نمکدون رو بهم می دی؟ آره داشتم می گفتم. امروز سرکار رئیسم بهم گفت قراره ماموریت کیش رو بدن به من. خیلی عالی میشه. می دونی که همیشه آرزو داشتم اینکار رو بکنم. ماموریت یه دو هفته ای طول می کشه. الان هوای کیش خیلی خوبه. از این ماموریت که برگردم موقعیت شغلی ام بهتر میشه؛ حتی ممکنه ترفیع بگیرم. باید خودمو نشون بدم. راستی چی می گفتی؟ روز چهارم: و خداوند آسمان را به نور نیرها روشن ساختـ وای چه بچه شیرینی. عین خودمه نه؟ چشاش که به خودم رفته، دهنش هم شبیه خودمه. وقتی اخم می کنه می شه خود خودم. قربونت برم. بگو بابا! بگو بابا ! وای دیدی خندید؟ عزیز دل بابا خندید! چه ماهه پسرم! اِ . . . چه بوئی می دی. . . خودتو کثیف کردی؟ ای بابا . . . برو یه دقه بغل مامانت ببینم بابا کار داره . . . راستی واسه چی بریم بیرون؟ هوا کثیفه واسه بچه ضرر داره. یه کیک می درد و دل کاغذی من...
ما را در سایت درد و دل کاغذی من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eyarehdabestanieman7 بازدید : 54 تاريخ : شنبه 28 بهمن 1402 ساعت: 17:36

سلام ای عشق دیروزی، منم آن رفته از یادی…که روزی چشمهایم را، به دنیایی نمیدادیسلام ای رفته از دستی، که میدانم نمی آییوَ میدانم برای من، امیدی رفته بر بادیبه خاطر داریَم آیا؟ ،به خاطر دارمت،آری!سلام ای باورِ پاکی، که از چشمم نیفتادیتو در من زنده ای،…هستی!، گمانم دوستت دارمکه با هر واژه ی شعرم، عجینی، مثل همزادیسکوتم را نکن باور، خودت هم خوب میدانیکه در اشعارِ من چیزی، شبیهِ داد و فریادیفلانی وصفِ این حسرت، مگر در شعر میگنجد؟!تصور کن درِ حجله، بمیرد تازه دامادیاسیرِ عشقِ من بودی، زمانی…لحظه ای، روزیرهایت کردم و گفتم: پرستویم تو آزادینوشتی :بی تو میمیرم، خرابت میشوم عمریخلافِ آنچه میگفتی، ببین حالا چه آبادی!!نه پیغامی، نه پسغامی، چه راحت بردی از یادَم!نه حتی نامه ای…شعری، برایِ من فرستادیحقیقت زهر تلخی شد، که آگاهانه نوشیدماز این هم تلخ تر باشی، همان شیرینِ فرهادیمحمدرضا نظری درد و دل کاغذی من...
ما را در سایت درد و دل کاغذی من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eyarehdabestanieman7 بازدید : 61 تاريخ : شنبه 2 دی 1402 ساعت: 14:20

به شکرانه عبور از گردنه‌های زمستان، به شکرانه مقاومت و ایستادگی، به شکرانه فرصتی نو که ارزانی‌مان داشته‌اند، هفت سین می‌گسترانیم. به پاس عشق که تنها تنور گرمی‌مان بود، تنها اجاق دل‌های سرما زده‌مان، هفت سین می‌گسترانیمهفت سین، علامت هفت خوان زندگی است که سال به سال، باید بپیماییم. به استقبال بهار می‌رویم که درس‌های زیادی دارد و آسمانش، آزاد بودن را یاد می‌دهد...هموطننوروز باستانی، یادگار نیاکان‌مانخجسته و پیروز درد و دل کاغذی من...
ما را در سایت درد و دل کاغذی من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eyarehdabestanieman7 بازدید : 80 تاريخ : يکشنبه 6 فروردين 1402 ساعت: 15:56